پلی اتیلن سنگین
بخش سوم-مفهوم فرایندپذیری در سیلندر و ماردون
در دو بخش قبلی شاخص هایی که برای تعریف ریزساختار پلی اتیلن استفاده میشوند تشریح شد که عبارت از طول مولکلول و مقدار شاخه هستند. برای اینکه بدانیم یک گرید مشخص از پلی اتیلن سنگین برای چه فرایند شکل دهی مناسب است یا اینکه آیا خواص مورد نظر ما را فراهم می آورد یا نه لازم است بدانیم که چه ارتباطی بین ریزساختار و این ویژگیها وجود دارد. این مبحث با ارتباط الزامات فرایندهای شکلدهی با ریزساختار آغاز میشود.
پلی اتیلن در طی فرایندهای شکل دهی از گرانول های جامد به مذاب یکدستی تبدیل شده که با عبور از دای یا تزریق شدن داخل قالب شکل نهایی خود را گرفته و در نهایت خنک میشود. پس، فرایندهای شکل دهی شامل اکستروژن و در ادامه قالبگیری یا عبور از دای هستند.
در بخش اکستروژن مواد که معمولا به شکل گرانول هستند توسط حرکت ماردون داخل سیلندر به جلو هل داده شده و تحت تأثیر گرمایش از بدنه بیرونی سیلندر و نیز حرارت ناشی از اصطکاک مالشی مواد به هم و به بدنه دستگاه به مذاب تبدیل میشوند. آنچه قابلیت فرایند در اکسترودر را تعیین میکند فشار مذاب در سر اکسترودر یا آمپری است که موتور اکسترودر میکشد. فشار مذاب کمتر یا آمپر پایینتر موتور ضمن کاهش فشار وارده بر دستگاه و در نتیجه استهلاک کمتر، به کاهش مصرف انرژی کمک کرده و اینکه به کاربر اجازه میدهد تا دورهای بالاتر ماردون را برای تولید مواد در فرایندهای اکستروژنی بکار گیرد.
این مهم زمانی اتفاق میافتد که مقاومت مذاب در برابر حرکت کمتر باشد. این ویژگی که به آن ویسکوزیته میگویند به سادگی با شاخص MFI قابل ارتباط است. بطور کلی هر چه MFI اندازهگیری شده در وزنه ۲.۱۶ یا ۵.۰ کیلوگرم بالاتر باشد مقاومت در برابر حرکت مذاب یا ویسکوزیته آن کمتر بوده و ماده فرایندپذیرتر است. همانطور که در بخش اول از این سری مطالب عنوان شد MFI معیاری از طول مولکول بوده و با آن رابطه عکس دارد. یعنی MFI بالاتر معادل مولکول های کوچکتر بوده و این به معنی سهولت حرکت مذاب داخل سیلندر و ماردون میباشد.
اگر چه MFIهای بالا برای تسهیل فرایند شکل دهی یک مزیت است ولی از طرف دیگر محصولی که با آن تولید میشود از خواص به حد کافی بالایی برخوردار نیست (ارتباط خواص و ریزساختار در بخش های آتی بحث میشود). شاخص دیگری که برای این منظور استفاده میشود اختلاف طول مولکولها یا به عبارت دیگر توزیع طول مولکولهاست که با نسبت MFI اندازهگیری شده در وزنههای ۲۱.۶ به ۵ یا ۲.۱۶ کیلوگرم بدست میآید. هر چه اختلاف طول مولکولها بیشتر باشد یا به عبارت دیگر هر چه نسبت MFIها بزرگتر باشد مذاب از مقاومت کمتری برای حرکت داخل سیلندر و ماردون برخوردار بوده یا ویسکوزیته کمتر بوده که این به معنی فرایندپذیری بهتر است.
پس برای اینکه از مزیت MFI پایین برای خواص مناسب بتوانیم استفاده کنیم لازم است نسبت MFIهای بالاتر داشته باشیم تا بتوان سهولت فرایندپذیری را برای این مواد ایجاد کرد.
میزان سهولت یا سختی عبور مذاب از داخل دای نیز با همین فرمول قابل ارزیابی است: MFIهای بالاتر و یا نسبت MFIهای بزرگتر موجب کاهش ویسکوزیته مذاب و در نتیجه تسهیل عبور مواد از داخل دای میشوند.
در فرایند شکل دهی تزریق یک محدودیت برای توزیع طول مولکول ها وجود دارد و آنهم این است که برای سرد شدن یکدست مواد و جلوگیری از بروز تاب برداشتن قطعات لازم است از موادی استفاده شود که توزیع طول مولکولهای آن باریک باشد. به عبارت بهتر این مواد باید نسبت MFIهای کوچکتری داشته باشند. پس برای بهبود فرایندپذیری در گرید تزریق لازم است تکیه بر افزایش MFI باشد و نمیتوان برای این منظور روی افزایش نسبت MFIها حساب کرد.